
Title | : | شاعر شنیدنی است |
Author | : | |
Rating | : | |
ISBN | : | - |
Language | : | Persian |
Format Type | : | Paperback |
Number of Pages | : | 264 |
Publication | : | First published January 1, 1998 |
شاعر شنیدنی است Reviews
-
گزینه شعر از شش دفتر شعر محمدعلی بهمنی
عنوان: شاعر شنیدنی ست؛ شاعر: محمدعلی بهمنی؛ تهران، دارینوش، 1379، در 264 ص، 9645563194؛ موضوع: گزینه شعر شاعران معاصر ایرانی قرن 21 م -
شبانه های مرا می شود سحر باشی؟
و میشود که از این نیز خوبتر باشی ؟
تداوم من و دریا و آسمان با تو
همیشگی ست اگر هم تو رهگذر باشی
نیازمند توام مثل زخم لب بسته
خوشاتر آنکه تو گهگاه نیشتر باشی
غروب و سوختن ابر و من تماشایی ست
ولی مباد تو این گونه شعله ور باشی
ببین چه دل خوشی ساده ای: همینم بس
که یاد من به هر اندازه مختصر باشی
چقدر دفترکم رنگ و روح می گیرد
تو در حواشی این متن هم اگر باشی
دوباره جذبه به پرواز میدهد شعرم
کبوتران مرا گر تو بال و پر باشی
نگاه می کنی و من ز شوق می میرم
همیشه بهر من ای چشم خوش خبر باشی
من عاشق خطری با توام خوشا آن روز
که بی دریغ تو هم عاشق خطر باشی -
جواب سؤالم تو باشی اگر، ز دنیا ندارم سؤالی دگر
که من پاسخی چون تو میخواستم، مباد آرزویم از این بیشتر -
به جز شمار اندكي از اشعار كه ..، بقيه رو دوست داشتم، به نظرم بهمني هنر خاصي در بازي با آهنگ كلام داره
-
گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتّی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینیم
شاعر شنیدنی است ولی میل ، میل توست
آماده ای که بشنوی ام ، یا ببینیم
این واژه ها صراحت تنهایی من اند
با اینهمه ، مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات ، شبی
بی خویش ، در سماع غزل ها ببینیم
یک قطره ام ، و گاه چنان موج می زنم
در خود ، که ناگزیر ی ، دریا ببینیم
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم -
بعضی از شعر ها مثل «شب های شعرخوانی من بی فروغ نیست» و «عریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار» واقعا عالی بودن
-
چرا بدانمت؟!
دیدنت کفافم میدهد
چرا ببینمت!؟
شنیدنت کفافم میدهد
دیدنی و شنیدنی من
صورت و صدایت را فرقی نیست... -
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از هميشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلي نيمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نيم ديگرش
***
آقای بهمنی، با افتخار، شاعر شهر من است -
1384
-
شایعه می پراکنند-زنجره ها
وتو-باهیچ قرصی به خواب نمی رسی
غلت میزنی
مچاله میشوی
می نشینی
راه می روی
بسیار زنجره- تا صبح باقی ست. -
خیلی خوب نبود ولی میشد شعرهای خوب هم در این کتاب پیدا کرد.